وقتی ویدیو شوخی بیرانوند با کریس رونالدو منتشر شد چه کسی فکرش را می کرد که او رو در روی رونالدو بتواند کاری کند که برترین دروازه بانان جهان نتوانستند ؟!

خبرگزاری ایپنا –

دیشب ۱۱ بازیکن ایران در زمین ورزشگاه سارانسک موفق شدند برابر بازیکنان تیم قهرمان اروپا عملکردی منسجم ، متحد و رویایی داشته باشند تا تیمی چون پرتغال به سختی و با لطف قضاوت های نادرست داور و ایجاد جو متشنج توسط او بالاخره بتواند به یک تساوی دست یابد .

دیشب ما ایرانی ها احساسات عجیبی را تجربه کردیم ! حس غم و شادی توام با هم ! غمی به اندازه سنگینی یک کوه بخاطر صعود نکردن از گروه مرگ در عین لیاقت و شایستگی ؛ و شادی بخاطر عملکرد بازیکنانی که از دنیای سختی و مشقت و رنج در زندگی شخصی بیرون آمده بودند تا رویای یک ملت ، رویای هشتاد میلیون ایرانی را به حقیقت برسانند .

علیرضا بیرانوند … بازیکنی که از یکی از ایلات لرستان ، با کارگری در نانوایی و رفتگری و شستن ظروف رستوران ها و … و …. توانست رو در روی کریس رونالدو ، با یک سیو توپ ، تمام غرور و خودشیفتگی ستاره فوتبال جهان را در یک ثانیه بشکند . کاری که بیرانوند کرد را نه مرحوم حجازی انجام داد نه عابد زاده ؛ نه بوفون توانست انجام دهد نه دخیا ! آن هم کجا ؟! در جام جهانی !!

وقتی ویدیو شوخی بیرانوند با کریس رونالدو منتشر شد چه کسی فکرش را می کرد که او رو در روی رونالدو بتواند کاری کند که برترین دروازه بانان جهان نتوانستند از پسش بر بیایند ؟!

کسی که آرزویش دیدن میدان آزادی تهران بود از کارتون خوابی در تهران به کابوس بهترین بازیکن دنیا تبدیل شد !

داستان زندگی بیرانوند چقدر شبیه به قصه هاست . پسر نوجوانی که دست خالی و با یک کوله پشتی در پی رسیدن به آرزوهایش خانه را ترک می کند و پس از تحمل سختی ها و مشقت های زیاد محبوب قلب تمام مردم کشورش می شود !

تیم ملی ما کم از این دست بازیکنان ندارد ؛ میلاد محمدی بچه تهران است . اما نه از آن بالا نشینانش ! او بچه جنوب تهران است . هنوز ساده و صمیمی و خاکی است . او هم قبلا دیزی فروش بوده ؛ و البته بی پول ! آنقدر دوید و دوید تا شد میلاد محمدی دوست داشتنی تیم ملی ما !

از پور علی گنجی بگوییم . مرتضی بچه یکی از روستاهای بابل است . در همان کودکی پدرش را از دست داد . وقتی از گذشته می گوید انگار که با ماشین زمان به عقب بازگشته باشد : ” وقتی قهرمان استان شدم حتی کرایه ماشین هم نداشتم ! ”

رضاییان و امید ابراهیمی از روستاهای شمال کشور که با یک دنیا آرزو وارد فوتبال شدند و توانستند رویا ساز یک ملت شوند .

جهانبخش اما قصه جالبی دارد ! پسر بچه ای گیلانی بخاطر اینکه پدرش برای کار به عنوان یک کارگر ساده در دوچرخه سازی مجبور به ترک کردن گیلان شد در قزوین بزرگ شد . پدر جهانبخش ۱۵ سال طول کشید تا سرپرست کارگاه شود !

هر کدام از این بازیکنان ایران در داخل زمین قصه های متفاوتی دارند . قصه هایی پر از رنج و مشقت ؛ پر از تلاش و پر از زحمت .

دژاگه از خلاف خیز ترین محله برلین به تیم ملی می رسد و قدوس نیز بین انتخاب تیم ملی پر رفاه سوئد و تیم ملی ایران ، کشور آبا و اجدادی اش را انتخاب می کند .

تیم ملی ایران قصه زیاد دارد ! قصه هایی که شبیه به خود ماست ! شاید به همین خاطر است که این تیم ملی را دوست داریم . این تیم خود ایران است !

حس همبستگی دیشب در بین ایرانی ها وصف ناشدنی بود . دیگر مهم نبود چه کسی آبی است و چه کسی قرمز .استقلالی ها با سیو بیرانوند احساس غرور کردند و پرسپولیسی ها با نمایش فوق العاده ابراهیمی احساس شعف کردند . کدام یک از طرفداران رئال مادرید در ایران در بازی دیشب آرزو می کردند رونالدو گل بزند ؟

دیشب فقط یک نام مهم بود ؛ ایران !

باور کنید ایران تیم مظلومی است !!!

ما ( بخوانید همه ایران ) دیشب حس کردیم که همه دنیا دست به دست هم داده اند تا ما ببازیم تا پرتغال و اسپانیای پر طمطراق با کهکشان ستاره هایشان به مرحله بعد صعود کنند !

نایک ما را تحریم کرد ! تیم های بزرگ ما را تحریم کردند ! شعار فیفا جدایی سیاست از ورزش است اما نه برای ایران ! ما در در دنیا تنها بودیم ! – و هستیم – ولی ما به دنیا فهماندیم با چه تیمی طرف هستند !

آقای فوتبال ؛  قیام کن و احترام بگذار !  اینجا ایران است ! 

* به قلم سهیل فرزین