فاطمه رشیدی در گفت و گوی اختصاصی با ایپنا عنوان کرد :

در فدراسیون تهدید شدم ، کتک هم خوردم !

Print Friendly, PDF & Email

فاطمه رشیدی نماینده وزن منهای ۴۸ کیلوگرم تیم ملی جودوی کشورمان پس از مراجعه به فدراسیون با برخورد زننده‌ای از سوی دبیر فدراسیون جودو روبه‌رو شد.

Print Friendly, Pdf &Amp; Email

خبرنگار : محمد قنبری

به گزارش خبرگزاری ایپنا فاطمه رشیدی نماینده وزن منهای ۴۸ کیلوگرم تیم ملی جودوی کشورمان پس از مراجعه به فدراسیون با برخورد زننده‌ای از سوی دبیر فدراسیون جودو روبه‌رو شد.در ادامه گفت و گوی اختصاصی ایپنا با این ملی پوش جودو کشور را هول اتفاقات اخیر می خوانید :

  • ماجرای برخورد دبیر فدراسیون جودو جناب آقای سیاحی با شما چه بوده است؟

 

من ورزشکار ۴۸ کیلوگرم تیم ملی جودو هستم .اعتراضی داشتم مبنی بر اینکه چرا برای تمامی اوزان جودو بزرگسالان به جز ۴۸ کیلوگرم مسابقات و کمپ های تمرینی در نظر گرفته شده است مانند ورزشکارانی که اکنون در ژاپن هستند یا در کمپ تمرینی تاجیکستان هستند .

من این انتظار را داشتم که بدانم چرا این اتفاقات برای ۴۸ کیلوگرم اتفاق نمی‌افتد؟!  به همین خاطر اول  با هیئت جودوی استان لرستان تماس گرفتم و مشکلم را به آنها گفتنو ؛ آن ها هم نامه نگاری و پیگیری های لازم را انجام دادند و در انتها گفتند که پاسخ مناسبی از فدراسیون دریافت نکرده اند !

 

پس از آن من با نایب رییس فدراسیون خانم محمدیان صحبت کردم که متاسفانه مجددا نتیجه ای در بر نداشت ، پس از نتیجه نگرفتن از نایب رئیس فدراسیون با دبیر فدراسیون آقای سیاحی نیز صحبت کردم که ایشان حرف‌هایی زدند که هیچ کدامشان جواب  سوال های من نبود به خاطر همین من تصمیم گرفتم به بالاترین مقام حاضر در فدراسیون یعنی شخص آقای درخشان صحبت کنم تا بلکه ایشان به اعتراض من رسیدگی کنند !

 

 

با همین نیت به تهران آمدم و چند ساعت هم در فدراسیون منتظر ماندم تا بلکه بتوانم با آقای درخشان دیدار و صحبت داشته باشم  ولی آنجا به من گفتند باید وقت قبلی داشته باشی تا بتوانی آقای درخشان را ببینی . من هم  به ایشان حق دادم چون در هر صورت ایشان رئیس فدراسیون هستند و مشغله های زیادی دارند به همین علت نامه‌ای نوشتم و در آن نامه از آقای درخشان خواستم که ایشان را ببینم و علت این تقاضا را مرقوم کردم.

 

ایشان در جواب نامه  فقط در یک جمله گفته بودند که <<به صورت کامل توضیح داده شود>> . من نیز در یک صفحه و نیم برگه a۴ تمام رزومه خود و مدال ها و مشکلات خود را نوشتم و به دفتر آقای درخشان تحویل دادم . ایشان نامه را مطالعه کرده و در جواب نامه من را دوباره به نایب رئیس ارجاع داده بودند !

اگر نایب‌رئیس مشکل من را حل کرده بود من چرا باید به رئیس فدراسیون مراجعه می کردم !! ؟

 

من اگر  آقای درخشان را می دیدم و مشکلم را با ایشان در میان می‌گذاشتم و ایشان با من صحبت می‌کرد و من متوجه دلیل این تصمیم فدراسیون می‌شدم دیگر شاهد بروز این چنین اتفاقاتی نمی شدیم  اما باز هم به من گفتند نمی توانی رئیس فدراسیون را ببینی.

من به منشی دفتر آقای درخشان گفتم این همه راه آمده ام بگذارید دقایقی کوتاه ایشان را ببینم که منشی دفتر ایشان گفتند  من کاره ای نیستم . من از منشی معذرت خواستم و گفتم پشت دری می ایستم تا در صورت امکاندقایقی کوتاه با رئیس فدراسیون هم کلام شوم .

در این هنگام آقای سیاحی در اتاق آقای درخشان را باز کردند و من در این فرصت کوتاه آقای درخشان را دیدم و گفتم آقای درخشان شما را به خدا بگذارید من چند دقیقه با شما صحبت کنم…. در حین گفتن همین جملات بودم که ناگاه آقای صیادی با ضربه‌ای به سینه ی من، من را به عقب هول داده  و با شدت زیاد در اتاق آقای درخشان را بست .

  • آقای درخشان شاهد این صحنه بودند ؟

بله !- آقای درخشان دقیقا داشتند به من نگاه می کردند که آقای سیاحی همچنین رفتاری با من کردند.

 

 

  • آقای درخشان مدعی شده اند که من در صحنه نبودم و نمی توانم قضاوت کنم…

 

خدا شاهد است ایشان آنجا بودند .حتی بعد از این اتفاق از چند نفر که سن و سالی هم از آن ها گذشته بود پرسیدم آیا این آقا  حق دارند اینگونه با من رفتار کنند؟ که آنها گفتند ما کاره ای نیستیم و نمی دانیم …سپس  من گفتم من می مانم اینجا تا ببینم این آقا چرا با من این چنین برخورد کردند  که آقای سیاحی مجددا در اتاق را باز کردند ، در  این حالت من باز امیدوار شدم که بتوانم آقای درخشان را ببینم . سپس از همان پشت در به اقای درخشان گفتم  :<< آقای درخشان حداقل این آقا را از اینجا بردارید  تا من بتوانم به داخل بیایم !>>

که این سری باز هم آقای سیاحی محکم تر از سری قبل من را به عقب هل دادند و در را محکم بستند . پس از چند دقیقه که از اتاق بیرون آمدند گفتند که به حراست زنگ بزنید تا این خانم  را از اینجا بیرون کنند !

 

من در جواب این حرف های آقای سیاحی گفتم: بله !تماس بگیرید که بیاید تا من ببینم این آقا حق دارد مرا هل بدهد؟ حق دارد که در فدراسیون وقتی یک بانوی ورزشکار بخواهد با رئیس فدراسیون صحبت کنند این چنین برخورد کند؟

 

در این لحظه چند نفر که شاهد ماجرا هم بودند مرا کمی آرام کردند و گفتند ایشان کار درستی نکردند ولی شما قضیه را رسانه ای نکن ؛ من نیز شدیدا مشغول گریه بودم چون  با من بسیار بد برخورد شده بود . و

جالب اینجاست که حتی با حضور حراست مقابل دفتر آقای درخشان ایشان باز هم از اتاق بیرون نیامدند !

 

من آنجا از مامورین حراست پرسیدم که شما به من بگویید آیا این آقا حق دارد این برخورد را با من بکند ؟ که آنها در جواب گفتند ما آمده ایم تا ببینیم قضیه از چه قرار بوده است.

لازم به توضیح است که بگویم در  آن بین من یک بار به حراست فدراسیون مراجعه کردم و با اینکه میدانستم کسی در اتاق حراست نیست ولی باز هم در زدم  که حتی افرادی که آنجا بودند با حالت نیشخند به من نگاه می کردند ولی کسی در داخل اتاق حراست نبود.

 

من آنجا  به مامورین حراست نیز گفتم فدراسیونی که معمولاً حراستش هم سر کار خود نباشند معلوم است چه جور فدراسیونی است!

 

اگر فدراسیون دوربین دارد بیایند فیلم ضبط شده را بازبینی کنند و اگر دوربین ندارد باز باید به حال آن فدراسیون متاسف بود .

 

آقای درخشان مصاحبه کرده اند و گفته اند من با لگد به در زدم!  اکنون من تنها فاطمه رشیدی نیستم ! من یک بانو از تبار لر  هستم . آقای درخشان‌ با این صحبت کذب به تبار لر ها توهین می کنند . این صحبت ایشان یعنی من روال ادارات را  بلد نیستم که به من توهین می کنند؟؟

روزی که رادیو ورزش با من مصاحبه کرد خبری ازین لگد زدن نبود و جناب درخشان چیزی در این مورد نگفته بودند . حتی مصاحبه‌های آقای درخشان نیز با هم تناقض دارد!

آقای درخشان از موضع قدرت خود استفاده میکند تا مرا نقره داغ کند تا به دیگر ورزشکاران گوشزد کند که ببینید این ورزشکار اعتراض کرد و اینگونه سرکوب کردیم تا دیگر ورزشکاران دیگر هیچ وقت جرات اعتراض به مشکلات را نداشته باشند  ولی من مطمئنم که این اعتراض ها ادامه پیدا می‌کند و ورزشکاران جرات این پیدا می کنند که بیایند بگویند که چه اتفاقاتی در فدراسیون جودو می افتد .

درست است که من الان نابود شدم و آینده من از بین رفت  ولی مطمئنم که دیگر ورزشکاران جرأت اعتراض را پیدا کرده‌اند.

من نمی‌دانم چه خفقانی است که در فدراسیون وجود آورده اند.

آقای درخشان مدعی شده اند که من با قصد قبلی به فدراسیون مراجعه کردند تا جنجال آفرینی کنم !!  من اگر قصد  جنجال داشتم که  نمی‌رفتم مستقیم با خود ایشان صحبت کنم!

تنها چیزی که از قبل تعیین شده بود تهیه بلیت اتوبوس برای آمدن به تهران بود !

آقای درخشان دیدار با شما حداقل ترین حق من  بود! این چه برخوردی بود که با من داشتید!!؟  با من تماس گرفته اند و تهدید کرده اند که دیگر نمیتوانم فعالیت ورزشی داشته باشم !

بله ! در ایران من دیگر جرأت فعالیت ورزشی ندارم .من دیگر نمی‌توانم  در هیچ  ورزش دیگری دیگری فعالیت کنم !

  • تصمیمتان مبنی بر خداحافظی از تیم ملی جودو قطعی است؟ 

حتی اگر خود شخص وزیر ورزش بگوید سهمیه آسیایی را به من بدهند چه امنیتی دارم که در فدراسیون جودو دوباره شروع به تمرین کنم ؟

من درفدراسیون تهدید شدم ! کنک هم خوردم !  حتی اگرخود من راضی باشم که به تیم ملی برگردم دیگر خانواده من اجازه نمی‌دهند که من به فدراسیون بروم .

خانواده من اکنون نیز منتظر واکنش وزیر ورزش و جوانان هستند ! اگر وزیر ورزش نیز واکنش درستی نسبت به این موضوع نداشته باشد من دیگر نمی‌توانم جلوی  خانواده‌ام را بگیرم ! من امانت این مملکت دست فدراسیون بودم .